یاسمین و گل آفتابگردان

60,000 تومان

زمستان در حال رفتن بود و مردم خبر خوش طلوع خورشید را شنیدند.
یاسمین وقتی این خبر خوب را شنید، آن‌قدر خوش‌حال شد که تا صبح خوابش نبرد. مثل ستاره، صورتش به طرف ماه بود و با ماه حرف می‌زد.
صبح که شد، یاسمین زیباترین لباسش را پوشید و بیرون رفت تا خورشید را ببیند. بچه‌ها در کوچه جمع شده بودند و به آسمان نگاه می‌کردند. کوچه پر شده بود از سر و صدای شاد بچه‌ها.
یاسمین پیش بچه‌ها رفت که منتظر آمدن خورشید بهار بودند.

خدمات مميزة نقدمها لجميع عملائنا

زمستان در حال رفتن بود و مردم خبر خوش طلوع خورشید را شنیدند.
یاسمین وقتی این خبر خوب را شنید، آن‌قدر خوش‌حال شد که تا صبح خوابش نبرد. مثل ستاره، صورتش به طرف ماه بود و با ماه حرف می‌زد.
صبح که شد، یاسمین زیباترین لباسش را پوشید و بیرون رفت تا خورشید را ببیند. بچه‌ها در کوچه جمع شده بودند و به آسمان نگاه می‌کردند. کوچه پر شده بود از سر و صدای شاد بچه‌ها.
یاسمین پیش بچه‌ها رفت که منتظر آمدن خورشید بهار بودند.

وزن 0.165 کیلوگرم
ابعاد 28 × 21.5 سانتیمتر
نویسنده

تصویرگر

ناشر

تعداد صفحات

نوع جلد

شابک

سبد خرید
Translate »
پیمایش به بالا